شبکه خبری خلیج همیشه فارس

این شبکه خبری در راستای نشر اخبار و مطالب نو برای ارتقاء بصیرت کاربران در فضای مجازی فعالیت می نماید

شبکه خبری خلیج همیشه فارس

این شبکه خبری در راستای نشر اخبار و مطالب نو برای ارتقاء بصیرت کاربران در فضای مجازی فعالیت می نماید

اقدام شجاعانه سیدالاسرای ایران

سیلی شهید لشکری به صورت پسرعموی صدام

آزاده شهید سرلشکر حسین لشگری که از سوی مقام رهبری به عنوان سیدالاسرای ایران ملقب گرفت از همان اول روزهای جنگ به اسارت رژیم وحشی بعثی درآمد. بعد از اسارت و انتقال به عراق؛ پسر عموی صدام که برای بازجویی شهید لشکری انتخاب  شده بود، به وی با افتخار می گوید "من سیلی محکمی توی صورت وزیر شما (شهید  تندگویان-وزیر وقت نفت) زدم!". بعد از چند روز شهید لشکری در فرصتی مناسب  سیلی محکمی به آن بازجو می زند و می گوید "این جواب چَکی بود که به وزیر  کشور من زدی". این حرکت شهید لشکری آنقدر بازتاب داشت که صدام بازجو و تیم وی را از کار برکنار می کند.

جانباز شهید ارتش ایثارگری را تمام کرد

پیکر مطهر جانباز شهید ارتش جمهوری اسلامی پس از اهدای دو چشم خود به یک جوان 27 ساله در بهشت‌زهرا(س) آرام گرفت.
سرهنگ محمدحسین میرزاپور که تقریبا تمام دوران دفاع مقدس را درجبهه‌های نبرد حق علیه باطل حضور فعال داشت و به درجه رفیع جانبازی نایل آمده بود لباس شهادت به تن کرد. بنابراین گزارش، دو چشم شهید میرزاپور با رضایت خانواده وی و وصیتی که برای اهدای اعضا کرده بود، به یک جوان 27 ساله پیوند زده شد. همسر این جانباز شهید در گفت‌وگو با ایرنا گفت: شهید میرزاپور سرهنگ تمام لشگر نیروی زمینی ارتش در ارومیه و از افسران ولایتمداری بود که همواره با حضور در جبهه‌های نبرد حق علیه باطل به ندای ولی‌امر خود لبیک گفت. مریم حسین‌پور پشتیبانی‌ها و حمایت‌های فرمانده و مسئولان نیروی زمینی ارتش از جانبازان را مثال زدنی دانست و گفت من به نوبه خود از همه آن‌ها تشکر و سپاسگزاری می‌کنم. از شهید میرزاپور چهار پسر به یادگار مانده است که مدافعان سر سخت نظام و ارتش  اند.

علی اکبرهای امام خمینی ره ...

کنار هلیکوپتر جنگی‌اش ایستاده بوده و به سوالات خبرنگاران جواب میداد

خبرنگار ژاپنی پرسید: شما تا چه هنگام حاضرید بجنگید؟

شیرودی خندید. سرش را بالا گرفت و گفت: ‌

ما برای خاک نمی‌جنگیم ما برای اسلام می‌جنگیم. تا هر زمان که اسلام درخطر باشد...

این را گفت و به راه افتاد. خبرنگاران حیران ایستادند

شیرودی آستین‌هایش را بالا زد

چند نفر به زبان‌های مختلف از هم می‌پرسیدند:‌

کجا؟ خلبان شیرودی کجا می‌رود؟ هنوز مصاحبه تمام نشده!!!

شیرودی همانطور که می‌رفت ، برگشت. لبخندی زد و بلند گفت:

نماز! دارند اذان می‌گویند... 

                        خاطره ای از زندگی خلبان شهید علی اکبر شیرودی

                                                  منبع: کتاب برگی از دفتر آفتاب، صفحه ۲۰۱

تنها خواسته یک قهرمان ملی

 نامش «علمدار» است، جانباز 62 درصدی که به سختی نفس می‌کشد، می‌گوید: دردهایم نعمتند، من چون اقتدار و سربلندی ایران عزیز را می‌خواهم به سختی نفس می‌کشم تا مردم ایران راحت نفس بکشند.

            

خبرگزاری فارس: تنها خواسته یک قهرمان ملی

             

در بهترین دوران زندگیش یعنی دوران جوانی دست از همه چیز شست و برای به تحقق رسیدن اهداف و آرمان‌های واقعی نظام مقدس جمهوری اسلامی جوانیش را تقدیم نظام مقدس جمهوری اسلامی کرد او شاید اگر در آن موقع به جبهه نرفته بود مثل هم‌سنی‌ها و دوستانش که الان از سرمایه داران کلان هستند در رفاه و آسایش زندگی می‌کرد.

چون سرمایه دار بود برایش به راحتی دولا وراست می‌شدند اما او فدایی شد تا رفاه و آسایش و امنیت را برای سایرین به ارمغان آورد.

بله علمدار غلامی جانباز 62 درصدی به سختی نفس می‌کشد تا ما راحت نفس بکشیم؛ سرفه امانش را بریده در جیب او انواع اسپری‌های جور واجور و رنگارنگ به چشم می‌خورد بعضی از این اسپری‌ها را باید با داشتن کفش آهنی بدست آورد.

این همه سختی و زجر و درد شبانه ذره‌ای از اراده وهدفش را نکاسته و می‌گوید درد و الام را برای خود یک نعمت می‌دانم و خدایی با آن حال می‌کنم!

زیرا امید دارم رضای خدا در آن باشد و من چون اقتدار و سربلندی ایران عزیز را می‌خواهم به سختی نفس می‌کشم تا مردم ایران راحت نفس بکشند.

این قهرمان خردلی هم اکنون در بیمارستان ام آر آی شیراز با درد و الام دست و پنجه نرم می‌کند و وب مظلومین شیمیایی ایران در گفتگویی که با او داشت بر خود بالید و به این مردان آهنی و بی‌ادعا افتخار کرد و این ایثار و از خود گذشتگی را به مقام معظم رهبری تبریک می‌گوید و این نوید را به مردم صبور و ارزشی ایران اسلامی می‌دهد که آرام و بدون دغدغه باشید و راحت بخوابید که تا ما این قهرمانان خردلی را داریم همیشه با اقتدار و سربلندی و عزت زندگی خواهیم کرد.

و این را هم بدانیم که بالندگی و سربلندیمان را مدیون این ایثارگران بی‌ادعا هستیم به او می‌گوییم چه مشکلاتی دارید او خنده‌ای زیبا همراه با تبسم می‌کند و می‌گوید مشکل فراوان اما از بیان آن معذور.

متعجب از او می‌پرسم واضح بگویید می‌گوید «در برابر مشکلات ایستادگی می‌کنم تا خدای ناکرده بدخواهان نظام و رهبری سوء استفاده نکنند

-

در مسلک ما معنی پرواز چنین است: با بال شکسته به هوای تو پریدن...

اگه الان راحت وبگردی میکنی

خیالتم راحته که دست اون مسلمون کشا و شیعه کشا بهت نمیرسه

بخاطر امثال همین جانبازا و شهداست که با جونشون بازی کردن و سختی رو به جون خریدن تا من و تو آسوده زندگی کنیم

همه جای دنیام واسه همچین آدماشون احترام زیادی قائلن

آبجی_داداش

مهم نیست چه اعتقاداتی یا تفکری داری ولی شهدا و جانبازا لایق احترامن

 

به افتخار این دسته مردان بزرگ این مرز و بوم

48d73565dc3c634708d1eed884c27194-425


پیام رهبر معظم انقلاب اسلامی خطاب به "مادران چشم به راه" + دستخط

پیام رهبر معظم انقلاب اسلامی خطاب به "مادران چشم به راه" + دستخط

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در آستانه برگزاری همایش تجلیل از مادران شهدای گمنام با عنوان «مادران چشم به راه»، خطاب به این مادران شهدا پیامی صادر کردند.

 حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در آستانه برگزاری همایش تجلیل از مادران شهدای گمنام با عنوان «مادران چشم به راه»، خطاب به این مادران شهدا پیامی صادر کردند.

متن این پیام رهبر انقلاب به شرح زیر است:
 
بسمه تعالی
سلام و درود خدای توانا و مهربان بر دلهای صبور و پرظرفیت مادرانی که پس از هجرت جگر گوشه‌گان دلبندشان به نشانه‌ئی از پیکر پاک آنان دل بستند و به آن نیز دست نیافتند؛ و با این همه، با شکیبائی و صبوری خود نقشی بی نظیر و استثنائی از خود بر جای نهادند. پاداش این صبر بزرگ، روشنی چشم آنان به مژده‌ی رحمت الهی خواهد بود ان‌شاءالله.
۹۳/۰۳/۱۷
 

خاطرات , از دفاع مقدس

>

برداشتی مستند از کتاب اردگاه نوشته آزاده جانباز میکاییل احمدزاده 

در آخرین روزهای جنگ تحمیلی دشمن با همکاری منافقین خلق عملیات گسترده ای علیه نیروهای ایرانی انجام داده بودند چندین کیلومتر به عمق خاک ایران از ناحیه جاده سومار به سه راهی ایلام نفوذ کرده بودند ما نیز در اثر در گیری های منطقه ای و تعقیب و گریز به حوالی شهر سومار که به دست متجاوزین عراقی افتاده بود رسیده بودیم. در روی جاده خاکی با آرایش باز راه می رفتیم که ناگهان یک خودروی عراقی در روی جاده درحال آمدن به سمت ما دیده شد یکی از سربازان دسته شناسائی که عرب زبان هم بود درروی جاده نشست نشانه رفت ومابه هر سو پراکنده شدیم سرباز شجاع با صدای بسیار به خودروی عراقی که خیلی نزدیک شده بود به عربی فریاد کشید:

قف : خودرو حامل یک افسر و دو نفر سرنشین و راننده بود آنها فرصت عکس العمل پیدا نکرده بودند در یک لحظه متوجه ما شده بوند وشاید خیال نمی کردند ما آزادانه در داخل محاصره آنها روی جاده راه برویم. 

ادامه مطلب ...

بزرگ جانباز انقلاب (حتماًً بخونید)

ای سید و مولای ما، آقای ما، ای بزرگ جانباز انقلاب اسلامی و اَبَر پاسدار ارزش‌های توحیدی، امید وصال ما به مهدی فاطمه(عج) روزت مبارک.

 

جسم تو کامل است ناقص نیست

 

می دهد عطر یک بغل گل یاس

 

دستت اما حکایتی دارد

 

رحم الله عمی العباس

 

ناگفته‌هایی از حادثه‌ سوءقصد به رهبر معظم: (حتماً بخونید) 

ادامه مطلب ...

شهید غنی زاده حماسه آفرین عملیات فتح 5

وصف شهید غنی زاده و شجاعتش در مبارزه با طاغوت و حماسه آفرینی در دفاع مقدس را ازدوستم شنیدم  و پیشنهاد نمود که وصیتنامه این شهید را برای یک بار بخوانم وی همچنین گفت  شهید غنی زاده   وصیتنامه ای  دارد که من هر وقت آن را می خوانم اشکم جاری میگردد و احساس میکنم  شهید غنی زاده  ما را آنجا یاد میکند.

این وصیت نامه که در دو برگ چاپ شده بود و مشخص بود مربوط به خیلی  قبل است که نگهداریش نموده بود به من داد ،برای اینکه ببینم آیا وصیتنامه این شهید در اینترنت هم منتشر شده هرچه گشتم چیزی پیدا نکرم و فقط خاطراتی از این شهید بزرگوار درج گردیده بود .

 بعد از خواندن وصیتنامه این شهید فهمیدم که ما چه اسطوره هایی در دوران دفاع مقدس از دست داده ایم اوج معنویت و اخلاص و بندگی رو در این وصیتنامه دیدم و از خداوند خواستم که ما بتوانیم رهروان واقعی برای این بزرگواران باشیم. از شما دوستانم می خواهم که حتماً وصیت نامه این شهید که در ادامه درج گردیده مطالعه کنید شاید این کوچکترین قدمی باشد که به نوبه خودم در راستی نشر اندیشه این شهید بزرگوار برداشته باشم امید است این شهید و سایر شهدا شفاعت کننده ما در آخرت باشند.     انشاء الله.

تصویر شهید

                

"بسم رب الشهداء و الصالحین"

"خدایا تو را شکر می کنم که تو دعوتم کردی و من بدستور تو و برای رضای تو و برای رسیدن بتو و درک جوارت لبیک گفتم، امر کردی بیا، انتخاب کردی، اشعه هائی از مقام وقرب و مهر و محبت خود را تاباندی، کرامت نشان دادی، امتحان کردی و میکنی،این من نبودم که لبیک گفتم منی نبود همه چیز توئی،تو خواستی بیایم و آمدم و امر کردی و شد و آمدم و بودنم و نبودنم با تست آمدم تا با گریاندن و گریستن به ذلت خود و خندان به عفوت و چشاندن لذت شهادت و راز و نیاز قبل از وصل و درک معرفت خود نائل کنی، 

ادامه مطلب ...

چطور تو چشمات نیگا کنم ...مادر

به بهانه روز تکریم مادران شهدا
نه دلشان می‌آمد من را تنها بگذارند، نه دلشان می‌آمد جبهه نروند. این اواخر ...

نه دلشان می‌آمد من را تنها بگذارند، نه دلشان می‌آمد جبهه نروند. این اواخر قبل از رفتن‌شان هر روز با هم یکی به دو می‌کردند. شوهرم به پسرم می‌گفت: «از این به بعد، تو مرد خونه‌ای باید بمونی از مادرت مراقبت کنی.»
پسرم می‌گفت: «نه آقاجون. من که چهارده سالم بیش تر نیست. کاری ازم بر نمی‌آد. شما بمونید پیش مادر بهتره»
- پدر جواب داد: اگه بچه‌ای، پس  می‌ری جبهه چه کار ؟ بچه بازی که نیست.
- لااقل آب که می‌تونم به رزمنده‌ها بدم.
 

2604_socity.jpg

دیدم هیچ کدام کوتاه نمی‌آیند، گفتم «برید، هر دو تایی‌تون برید.»
 

دو دوست

روزی روزِگآری 2 تآ دوستــــ عآشق تَصمیم گرفتَند کهـــ برسَند به خـــــــــدآ؛

یٍکی رَفتـــــ مَکٍه،یٍکی رَفتـــــــ فَکهـــ......!

حاجی وَقتی از مَکٍه بَرگَشتــــــــ؛

روی دیوار عَکس دوستشو دید،

بالای عَکســـــــ نٍوٍشته بود:

"شَهیـــــــــــــد نَظَر میکنَد بٍه وَجهــ الله"

238024-3a417a53e196d3ce9a844c807b11b428-org.jpg


~~>دٍلَمـــ بَدجور هَوآی جنوبـــــــ و مَنآطٍق جَنگی رو کَرده :(

ایشاالله 2بارهٍ قسمَت شٍهــــ :(

خُدایآ دَلَمـ رآ که نَه تمــآمـِ زندگیمـ رآ به تو میسپـآرَمـ :(

20120725903.jpg

روایتگری امام جماعت مسجد حکیمیه از فعالیت های موثر "شهید باغبانی"



امام جماعت مسجد امام رضا(ع) گفت: شهید باغبانی حضور فعالانه‌ای در مسجد داشت، لذا بعد از یک ماه روزه‌داری و عبادت، شایستگی و توفیق شهادت در راه خدا و ائمه اطهار (س) را پیدا کرد.
حجت‌الاسلام و المسلمین رضا رحمتی، امام جماعت مسجد حضرت امام رضا(ع) در منطقه حکیمیه اظهار داشت: این مسجد محل فعالیت، کارهای فرهنگی و تلاش‌های شهید "هادی باغبانی" بود.
 
وی افزود: این شهید بزرگوار جوان محجوبی بود؛ ایشان به این محله آمد، ازدواج کرد و همراه با خانواده‌اش چندین سال است که در این‌جا ساکن بوده‌اند.
 
حجت‌الاسلام رحمتی تصریح کرد: شهید "هادی باغبانی" جوانی بسیار فعال و تلاش‌گر بود که در راستای کارهای فرهنگی مسجد کوشش فراوانی داشت؛ مخصوصا نونهالان و نوجوانان را تشویق کرده و برای آن‌ها برنامه و کلاس می‌گذاشت و حتی گاهی که ما با کمبود بودجه مواجه بودیم از جیب خودش هدایایی را تهیه می‌کرد و برای تشویق به این نونهالان می‌داد.  
 
امام جماعت مسجد امام رضا(ع) گفت: شهید باغبانی فردی مؤثر در جامعه و به حق شایسته و لایق مقام شهادت بود. 
 
وی خاطرنشان کرد: شهید باغبانی در شب‌های قدر ماه مبارک رمضان برنامه‌های صوتی و تصویری مسجد را تنظیم کرده و حضور فعالانه‌ای در مسجد داشت، لذا بعد از یک ماه روزه‌داری و عبادت این شایستگی و توفیق را پیدا کرد که در راه خدا و ائمه اطهار (س) به شهادت برسد.

ماه عسل باز هم شگفتی آفرید +عکس

 

ماه عسل باز هم شگفتی آفرید +عکس

شهیدی که تصویرش در برنامه ماه عسل پخش شده بود، شناسایی شد.
ادامه مطلب ...

قرار داد یک خلبان ارتش ج.ا.ا با خدا

هم رزم خلبان شهید میر حسن سجادی نیاکی می گوید: در منطقه عملیاتی همه آماده ی خواندن دعای کمیل بودیم. بچه ها اکثرا حضور داشتند. ولی معلوم نبود که میر حسن کجا است. یک دفعه دیدم حوله به سر وارد نمازخانه شد. گفتم: کجا بودی؟ گفت: رفته بودم غسل شهادت کنم.

خندیدم و گفتم: آخه این وقت شب که غسل شهادت نمی کنند! بعد از دعای کمیل می خوابی، غسلت باطل می شود. گفت: از کجا می دونی که بعد از دعا می خوابم؟!

می گفت امشب با خدا کار دارد و می خواهد با او قراردادی ببندد تا او را پیش خودش ببرد.

گفتم: تو که فردا پرواز نداری. تیم های عملیات مشخص شده اند. تو امروز پرواز داشتی، فردا باید استراحت کنی.

گفت: من قرار دادم را با خدا می بندم، بقیه اش را خودش درست می کند. و بعد از آن جا بیرون رفت. بچه ها یکی یکی وارد نمازخانه می شدند. هنوز چند دقیقه ای به شروع دعا مانده بود. بی اختیار به دنبالش رفتم و دیدم قدم می زند. نزدیک تر رفتم و با او شروع به صحبت کردم. طوری حرف می زد که من را به گریه انداخت. دیگر نتوانستم حرفی بزنم. با شروع دعای کمیل همه به نمازخانه رفتیم و در آن مراسم روحانی با هم بودیم. آن شب میر حسن تا صبح نخوابید. وقتی سرپرست تیم به او اخطار داد که بخوابد و استراحت کند، گفت: من فردا پرواز ندارم. سرپرست تیم حرفی نزد و او با خیال راحت تا صبح با خدای خود راز و نیاز کرد.

صبح روز بعد (پنجم مرداد ماه سال 1360در جبهه جنوب (کرخه نور) ) خلبانان پس از خواندن نماز، عملیات را شروع کردند. در دومین دور پرواز احتیاج به هلی کوپتر بیشتری بود و شهید سجادی نیاکی به عنوان داوطلب آماده پرواز شد. در حال پرواز بود که مورد هدف دشمن قرار گرفت و شهید شد. خدا پای قرار داد بینشان را امضا کرده بود.

 

 خلبان سجادی نیاکی در تهران متولد شد؛ اما شجره او از شهرستان نیاک است. تحصیلات ابتدائی و دبیرستان را در تهران به پایان رساند و در سال 1352 جهت خلبانی بالگرد در هوانیروز استخدام شد. پس از گذراندن دوره‌های نظامی، زبان انگلیسی و پرواز، با درجه ستوان‌سومی و تخصص پرواز با بالگرد ترابری 214 در پایگاه هوانیروز مسجد سلیمان به انجام وظیفه مشغول شد.

طول عمر نظامی کوتاهی داشت اما از حماسه‌سازان هوانیروز در روزهای انقلاب و 8 سال دفاع مقدس شد. پرونده خدمتی او سرشار از پروازها و ماموریت‌های متهورانه در آسمان جبهه‌های جنگ جنوب  و غرب است.

اعتراف فرمانده بعثی در برابر اسرای ایرانی/ آزادگان در بدو ورود چه خواستند؟

گزارش/ به مناسبت سالروز ورود آزادگان به میهن اسلامی
امام صابران(ره) فرمود: «اگر روزی اسرا برگشتند و من در میان شما نبودم، سلام مرا به آن‌ها برسانید و بگویید خمینی در فکرتان بود».

، 26 مرداد سال 1369 برگ دیگری از تقویم انقلاب اسلامی ورق خورد، یوم‌الله دیگری خلق شد و کشور به استقبال 43 هزار پرستوی آزاده از قفس دیکتاتور رژیم بعث رفت.

مردان صبوری که بلندترین قله‌های پایداری را فتح کردند تا دشمن به زانو درآید و عجز خویش را لابه کند.

به یُمن ورود این دلاورمردان سرافراز، دل‌ها غرق در شوق شد و چهره‌ها پس از سال‌ها با لبخند آشتی کردند.
 
یوسف‌های غریبی که از راه رسیدند تا وطن، آن‌ها را در آغوش کشد و بر پاهای استوارشان بوسه زند و آنان نیز در سجده شکر بر خاک وطن افتاده و صدایی لرزان داشتند. شوق مردم و خانواده‌ آزادگان در آن روز به یاد ماندنی، وصف ناپذیر است.

در این روز ایران اسلامی شاهد بازگشت آزادگان سرافرازی بود که پس از تحمل سال‌های اسارت خود در اردوگاه‌های عراق پای به میهن اسلامی گذاشته و به ‌آغوش خانواده‌های خود بازگشتند.

این رویداد بزرگ دو هفته پس از اشغال نظامی کویت توسط رژیم صدام و 2 روز پس از آن صورت گرفت که صدام در نامه‌ای به آیت الله هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور وقت ایران بار دیگر عهدنامه 1975 الجزایر را پذیرفت و به شرایط ایران برای پایان جنگ تسلیم شد و از جمله قول عقب‌نشینی از مرزهای ایران و آزادسازی اسیران ایرانی را داد.

اسرای سرافراز ایرانی از چند نقطه مرزی با تشریفات وارد کشور شدند و نخستین واکنش آنان بوسه بر خاک ایران و ریختن اشک شوق بود.


زیارت مرقد مطهر حضرت امام خمینی(ره) و همچنین بیعت با جانشین خلف وی حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب از نخستین برنامه‌ها و اقدامات مشترک آزادگان سرافراز ایرانی بود.

مقام معظم رهبری درباره آزادگان چنین فرموده‌اند:

" یکی از چیزهایی که شما را، دل‌هایتان را زنده نگه می‌داشت، ‌پر امید نگه می‌داشت، یاد آن چهره و روحیه پرصلابت امام عزیزمان بود. آن بزرگوار هم خیلی به یاد اسرا بودند. حال پدری را که فرزندانش به این شکل از او دور شده باشند، راحت می‌شود فهمید... مسأله اسارت طولانی فرزندان این ملت به نوبه خود امتحان دیگری بود که ملت ما با موفقیت آن را به انجام رسانده و اسرای ما همانند ملت ایران از خود آزاد مردی نشان دادند و سرانجام با موفقیت و سرافرازی به وطن بازگشتند... شما در دوران اسارت شرایط سختی را گذراندید، اما در عین حال با حفظ دین و اعتقادات و دلبستگی خود به اسلام، امام و انقلاب موجب افتخار و آبرومندی ملت خود در برابردشمن شدید."


رایحه آزادی

رادیو بغداد در صبح روز 24 مرداد ماه، خبر ارسال نامه ای را از سوی صدام و خطاب به رهبر انقلاب و رییس جمهوری، اعلام کرد. وی در خلال نامه به تمام خواست های مشروع ایران جواب مثبت داد.

پس از شنیدن این خبر موج شادی در به پا خاست. همگان دست به سوی آسمان بردند و جبین بر خاک ساییدند و سجده شکر به جای آوردند.

یوسف گم گشته بازآید به کنعان غم مخور     کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور

.

رهبرمعظم انقلاب چه کسی را سید الاسرا نامیدند؟

"حسین لشکری" سرلشکر خلبان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران بود که پس از ۱۸ سال اسارت در زندان‌های رژیم بعث عراق به ایران بازگشت.

او دارای درجهٔ جانبازی ۷۰٪ بود و در طول جنگ تحمیلی تا پیش از اسارت توانست در ۱۲ عملیات هوایی شرکت کند. او از سوی مقام معظم رهبری به لقب " سید الاسرا " نامیده شد.

آزاده سرافراز "حسین لشکری" با موافقت فرمانده معظم کل قوا در تاریخ ۲۷ بهمن ۱۳۷۸ به درجه سرلشکری ارتقا یافت.

استقبال از حسین لشکری در نقطه صفر مرزی ایران و عراق

"حسین لشکری" در مدت هشت سال با حدود ۶۰ نفر دیگر از همرزمان در یک سالن عمومی و دور از چشم صلیب سرخ جهانی نگهداری می‌شد.

پس از پایان جنگ، بعثی‌ها وی را از سایر دوستانش جدا کرده و قسمت دوم دوران اسارت او ۱۰ سال به طول انجامید.

وی پس از 18 سال اسارت به نیروهای صلیب سرخ معرفی شد و دو سال بعد در ۱۷ فروردین ۱۳۷۷ به ایران بازگشت.


"لشکری" طی مصاحبه‌ای گفت: «اعتقادات مذهبی و مکتبی سربازان ایرانی مهم‌ترین عامل مقاومت آن‌ها در مقابل فشارهای روحی، روانی و جسمی بعثی‌ها بود. الأن هر یک از ما به عنوان نماینده جمهوری اسلامی در هر جای دنیا که باشیم باید با نوع نگرش و رفتارمان اذهان عمومی را نسبت به مسائل ایدئولوژیکی نظام روشن کنیم. ما وقتی به اسارت دشمن درآمدیم با تأسی به سیره اهل بیت(ع) و به خصوص حضرت موسی بن جعفر (ع)، تمسک به دین و اهداف آن و بررسی و تفکر در آن خود را از گزند ترفندهای دشمن حفظ کردیم.».


سرلشکر "حسین لشکری" به دلیل جراحات باقیمانده از دوران جنگ و اسارت، در بامداد روز دوشنبه 19 مرداد 1388 در بیمارستان لاله تهران دعوت حق‌تعالی را لبیک گفت و به یاران شهید خود پیوست.

  ادامه مطلب ...

ویژه برنامه‌های سالگرد شهادت سرلشکر خلبان بابایی اعلام شد

از سوی معاون فرهنگی و روابط عمومی نیروی هوایی؛

ویژه برنامه‌های سالگرد شهادت سرلشکر خلبان بابایی اعلام شد

در آستانه 15 مرداد سالروز شهادت سرلشکر خلبان شهید عباس بابایی، حجت الاسلام و المسلمین سعید نصیرالاسلامی، معاون تبلیغات و روابط عمومی نیروی هوایی ارتش به تشریح برنامه‌های ویژه سالگرد این شهید والامقام پرداخت.
به نقل از پایگاه اطلاع رسانی ارتش، روابط عمومی نیروی هوایی، معاون فرهنگی و روابط عمومی نیروی هوایی گفت: به مناسبت سالروز شهادت سرلشکر خلبان شهید عباس بابایی با همکاری گروه حماسه و دفاع شبکه اول سیما و با حضور صدیقه حکمت، همسر شهید و الهام حمیدی بازیگر نقش همسر شهید بابایی در سریال "شوق پرواز" برنامه تلویزیونی شب های شیدایی در باغ موزه دفاع مقدس ضبط و از شبکه اول سیما پخش خواهد شد.

وی افزود: در این برنامه نماهنگ و بخش هایی از مستند سریال شوق پرواز با اجرای سید جواد هاشمی پخش خواهد شد.

 معاون فرهنگی و روابط عمومی نیروی هوایی ارتش افزود: برنامه زنده تلویزیونی "ضیافت الهی" با حضور صدیقه حکمت، سلما بابایی دختر این شهید بزرگوار و امیر سرتیپ خلبان حبیب بقایی، همرزم شهید بابایی با همکاری شبکه 2 سیما در سالروز شهادت این شهید شجاع دل نیروی هوایی از برج میلاد تهران پخش خواهد شد.

 حجت الاسلام و المسلمین سعید نصیرالاسلامی خاطرنشان کرد: همچنین با همکاری بنیاد شهید استان قزوین مراسم گرامیداشت شهید بابایی 24 مردادماه با حضور فرماندهان و کارکنان نیروی هوایی ارتش و مسئولان کشوری و خانواده معظم شهدا در حسینیه امامزاده حسین (ع) شهرستان قزوین برگزار خواهد شد.

شایان ذکر است به همین مناسبت ویژه برنامه، مستند تلویزیونی و نماهنگ‌های تولیدی نیروی هوایی ارتش از شبکه های مختلف رسانه ملی پخش خواهد شد.


 

«مرصاد» چگونه به دوزخ منافقین مبدل شد؟/ روایت جدیدی از نحوه ترور شهید صیاد شیرازی

پشتیبان این نظام عوالم بالاست...
مرداد ماه سال 1367 اردوگاه منافقین شاهد تکاپویی برای اقدام خصمانه دیگری علیه انسانیت و در توهم براندازی نظام مقدس جمهوری اسلامی بود؛ اما به لطف خدا و تدبیر فرماندهان نظامی ارشد جمهوری اسلامی به خصوص امیر سپهبد شهید صیاد شیرازی اتفاق دیگری افتاد...
خاطره‌ای به روایت شهید سپهبد صیاد شیرازی در مورد عملیات مرصاد

سپهبد شهید علی صیاد شیرازی در یکی از خاطرات خود از دفاع مقدس به خاطره‌ای از عملیات مرصاد پرداخته و شرحی از حضور خود در این عملیات را بیان می‌کند که در ذیل آمده است:

«شبانه خودم را با یک فروند هواپیمای فالکون به کرمانشاه رساندم و صحنه پیشروی دشمن را از نزدیک مشاهده کردم و متوجه اوضاع شدم.

چنان جو پریشانی و اضطراب در مردم ایجاد شده بود که سراسیمه از خانه بیرون آمده بودند. از طرفی جاده کرمانشاه به بیستون از خودروهایی که در انتظار جابه‌جایی بودند، مملو بود و ترافیک سنگینی ایجاد شده بود.

بر این اساس با یک فروند هلی‌کوپتر از فرودگاه به سمت یکی از قرارگاه‌های تاکتیکی سپاه پاسداران مستقر در طاق بستان حرکت کردیم.

نیمه شب چهارم تیر ماه بود و تا ساعت یک ونیم نتوانستیم ماهیت دشمن را به دست آوریم که چه کسی است که همین‌طور در حال پیشروی است. ساعت ۵ به پایگاه رفتم. همه را آماده و مهیا برای توجیه دیدم. پس از توجیه خلبانان تاکید کردم وضعیت خیلی اضطراری است. چاره‌ای نداریم هلی‌کوپترهای کبری باید آماده باشند. یک تیم آتش آماده شد، ابتدا خودم با یک هلی‌کوپتر ۲۱۴ برای شناسایی دقیق و هماهنگی به سمت مواضع حرکت کردم و به این ترتیب اولین عملیات را علیه نیروهای مهاجم و منافق آغاز کردیم.

صبح روز پنج مرداد عملیات با رمز یا علی(ع) آغاز شد. در تنگه چهار زبر چنان جهنمی برای یاران صدام برپا شد که زمانی برای پشیمانی نمانده بود.

جاده به زودی انباشته از ادوات سوخته شد. همزمان با عملیات هوانیروز علاوه بر گروه‌های مردمی، تعدادی از لشکرهای سپاه نیز که از جنوب به غرب آمده بودند، وارد عملیات شدند. راه از هر سو به روی بازماندگان کاروان بسته شده بود و آنان به سختی می‌توانستند به عقب برگردند. بعضی از آن‌ها به روستاها پناه بردند و بعضی‌هایشان با خوردن قرص سیانور به زندگی خود خاتمه داده بودند.

عملیات که تمام شد در جاده کرمانشاه - اسلام آباد غرب هزاران کشته از آنان به جا مانده بود. اجساد پسران و دخترانی که با ملت خود بسیار ناجوانمردانه رفتار کرده بودند. کسانی که روز تنهایی میهن به یاری اردوی خصم شتافته بودند.

حالا من از این عملیات نتیجه می‌گیرم که چقدر خداوند متعال ما را و رزمندگان اسلام و انقلاب را دوست دارد که در هرزمان طوری مقدر می‌کند که بسیاری از مشکلات ما باید با حالت سرافرازانه حل شود.

خداوند می‌فرماید«بجنگید تا آن کفار که من می‌خواهم به دست شما عذابشان بدهم» و به ما قول و وعده می‌دهد تا آن‌ها را خوار کند و به شما پیروزی وعده می‌دهد و قلب‌های شما را شفا بخشد. کدام قلب‌ها؟ قلب‌هایی که قبل از این عملیات گرفته و غم زده بود.

رزمندگان اسلام قلب و دلشان با امامشان برای همیشه گره خورده بود. امام(ره) اشاره‌ای دارند که پذیرش قطعنامه مثل نوشیدن زهر بود برای رزمندگان اسلام که سال‌ها فداکاری کرده بودند، در حالی که هشت سال تلاش شده بود بعد از آن ما دلمان می‌خواست به صورتی دیگر نبرد تمام می‌شد. دلمان گرفته بود، اما خداوند با این پیروزی بزرگ و با این کشتار دسته جمعیِ بدترین و خبیث‌ترین دشمنانمان به دست ما، موجب رضایت خاطر رزمندگان اسلام شد و پایان نبرد هشت ساله دفاع مقدس با این عملیات درخشان مرصاد انجام گرفت.».
 
ادامه مطلب ...